دلم میخواهد از کمالاسماعیل مجسمه پنجمتری بسازم
تاریخ انتشار: ۷ دی ۱۴۰۰ | کد خبر: ۳۴۰۰۶۸۵۷
نیمتنه قرارگرفته در ابتدای خیابان کمال اسماعیل اصفهان از ساختههای ایرج محمدی است که کمال اسماعیل را شخصیتی بسیاروالا برای اصفهان و ایران میداند و میگوید: دلم میخواهد از کمالاسماعیل یک مجسمه چهار پنجمتری بسازم و آن را در بهترین جای اصفهان نصب کنم.
به گزارش خبرنگار ایمنا، کمالالدین اسماعیل بن محمد بن عبدالرزاق اصفهانی، معروف به خلاقالمعانی، شاعر سبک عراقی نیمه نخست قرن هفتم هجری، و آخرین قصیدهسرای بزرگ ایران در اوایل حمله مغول است که در گیرودار هجوم و قتلعامهای آنان از میان رفت.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
هفتم دیماه روز بزرگداشت کمال اسماعیل است. همین موضوع بهانهای میشود تا خبرنگار ایمنا با "استاد ایرج محمدی، مجسمهساز" گفتوگو کند. ایرج محمدی را بیش از هر مجسمه دیگری با مجسمه کاوه آهنگر میشناسیم. اصفهان، میدان انقلاب، مجسمه کاوه… اما مجسمه هایی که استاد ایرج محمدی در اصفهان ساخته است کم نیستند… از مجسمه شاه عباس که پیش از کاوه در میدان انقلاب با نام سابق میدان آزادی نصب بود تا نیمتنه سهراب سپهری که قرار بود در کنار مقبرهاش در اردهال کاشان نصب شود و نیمتنه صائب و البته نیمتنه حیرت انگیر کمال اسماعیل.
گفتوگوی کوتاه کوتاه اما خواندنی خبرنگار ایمنا با "استاد ایرج محمدی، مجسمهساز" را در ادامه میخوانید.
- استاد اگر این پیشنهاد به شما میشد که یک مجسمه برای اصفهان بسازید آن مجسمه چه کسی بود؟
- دلم میخواهد از کمالاسماعیل یک مجسمه چهار پنجمتری بسازم و آن را در بهترین جای اصفهان نصب کنم.
- اما شما یک نیم تنه از کمال اسماعیل در خیابانی به نام او در اصفهان ساختهاید؟
- بله اما خیلی دوست دارم مجسمه کاملی از او بسازم.
- چرا؟
- وقتی زندگینامه کمالاسماعیل را خواندم به شخصیت بسیار بزرگ او پی بردم.
- کمال اسماعیل را چطور شخصیتی دیدید؟
- وقتی مغولها وارد اصفهان میشوند، از او میخواهند که در دربار مغول شعر بگوید؛ اما او میگوید «من برای مغول شعر نمیگویم.» میگویند «نگویی سرت را میبریم.» میگوید «سرم را هم ببُرید شعر نمیگویم» و متواری میشود تا بالاخره او را پیدا میکنند و باز هم میگویند «اگر برای ما شعر بگویی و شاعر دربار مغول شوی، تو را نمیکشیم.» ولی کمال اسماعیل زیر بار نمیرود و به این ترتیب سر او را میبُرند.
- فکر میکنید مردم هم بزرگی او را میدانند؟
- بله اما هستند افرادی هم که ندانند، به همین دلیل دلم میخواهد آن مجسمه بزرگ از کال اسماعیل را بسازم و بعد هم یک لوح در کنار این مجسمه بگذارم و بر روی آن کمال اسماعیل را بهخوبی معرفی کنم چون ممکن است مردم تنبلی کنند و برای شناختن این بزرگمرد حتی اندک جستجویی در اینترنت و یا کتاب نداشته باشند.
- آن زمان که نیمتنه کمال اسماعیل را ساختید بازخورد مردم چگونه بود؟
- یک روز با آقای مرتضی نعمت الهی (مجسمهساز) در اصفهان بودم و دیدم عدهای گردشگر خارجی اطراف نیمتنه کمالاسماعیل جمع شدهاند. گفتم «نعمت بریم ببینیم اینها درباره مجسمه چه میگویند.» رفتیم و خیلی ما را تحویل گرفتند که مثلاً سازنده این نیمتنه را پیداکردهاند و عکس گرفتند؛ چون برای هنر ارزش قائل هستند.
- از کدام کشور بودند؟
- خوشبختانه فرانسوی بودند و آقای نعمتالهی هم زبان فرانسوی را خیلی خوب میدانست.
- دیدگاهشان درباره نیمتنه کمال اسماعیل چه بود؟
- به مرتضی نعمت الهی گفتم «نعمت از آنها بپرس به نظر شما این مجسمه چطور است؟» آنها هم جواب دادند که «ما یک نقاشی به نام لبخند ژکوند داریم و این مجسمه شبیه آن است و یک لبخند تمسخرآمیز دارد.» من گفتم «کجای نیم تنه کمال اسماعیل لبخنده؟» گفتند «بیا از فلان زاویه نگاه کنید.» من نگاه کردم دیدم درست میگویند و پوزخند دارد و گویا نشاندهنده این است که با اینکه میداند سرش را میبُرند، اما باز هم به مغول نه میگوید.
گفتم «دیگه چی میبینید؟» گفتند که «ما میبینیم که سر او را بریدند و روی سینی گذاشتند.»
من گفتم «نعمت اینها کتاب خواندهاند، وگرنه چطور میدانند سرش بریده شده!» به آن گفتم «از کجا میگویید سرش را بریدهاند؟» گفتند «بنشینید.» و ما هم نشستیم و چشم ما شد آن عمامه یا دستار این نیمتنه که آویزان است. اما من در این نیمتنه، دستار را بهگونهای پایین آوردهام که انگار بادزده و افقی شده است. بعد چشم را پایین و همخط با این دستار آوردم و دیدیم که انگار سر روی چیزی شبیه سینی قرار دارد.
من تعجب کردم که این توریستها چه چیزهایی را میبینند! درحالیکه من به دنبال حسم بودم که این شخصیت را بهگونهای بسازم که آرام نیست و تنها چیزی که استفاده کردم این بود که این خشم را در دستار او نشان دهم که آویزان نیست و آرامش ندارد.
- واکنش شما به چنین یدگاهی چه بود؟
- آن موقع از خودم خیلی خوشم آمد که چنین مجسمهای را ساختم که از آنطرف دنیا برای دیدنش آمدهاند و از نگاه این توریستها هم خیلی خوشم آمد که اصفهان را انتخاب کرده و شعور زیباییشناسی دارد و اینقدر درست مجسمهای را که اصلاً هیچ ربطی به آنها ندارد، آنالیز کردهاند!
کد خبر 544821منبع: ایمنا
کلیدواژه: کمال اسماعیل خيابان كمال اسماعيل ایرج محمدی مجسمه کاوه مجسمه کاوه آهنگر مجسمه سهراب سپهری خلاق المعانی چهره های ماندگار با هنرمندان شهر شهروند کلانشهر مدیریت شهری کلانشهرهای جهان حقوق شهروندی نشاط اجتماعی فرهنگ شهروندی توسعه پایدار حکمرانی خوب اداره ارزان شهر شهرداری شهر خلاق کمال اسماعیل کمال اسماعیل دلم می خواهد ایرج محمدی مجسمه چه
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.imna.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایمنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۴۰۰۶۸۵۷ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
روایت سازنده مستند «مشتی اسماعیل» از شالیکاری
مهدی زمانپور کیاسری نویسنده، تهیه کننده و کارگردان، مستند سینمایی «مشتی اسماعیل» گفت: سال ۸۷ ایدهای به ذهنم رسید که مستندی درباره کاشت، داشت و برداشت محصول شالی بسازم؛ چرا که کاشت، داشت و برداشت محصول پر از حرکت، انرژی و زندگی بود. در مسیر شالیکاری زندگی جریان داشت؛ زندگی که برایم پر از خاطرات بود.
وی ادامه داد: همیشه فکر میکردم اگر در فیلمم مستقیم به کاشت، داشت و برداشت محصول بپردازم شاید نتوانم آنگونه که شایسته است آن را به تصویر بکشم و شاید از حالت هنری خارج شود؛ لذا از آنجاییکه بیشترین خاطراتم در دوران کودکی شکل گرفته بود، با خود گفتم که باید از نگاه کودک بصورت غیر مستقیم به کاشت، داشت و برداشت محصول بپردازم. تا اینکه مشتی اسماعیل جلوی چشمانم آمد.
وی عنوان کرد: البته این ایده با کمک دوست عزیزم کوروش خواجوندی به ذهنم خطور کرد. در نهایت تصمیم گرفتم زندگی مشتی اسماعیل را به تصویر بکشم. زندگی پیرمرد کشاورز نابینای اهل دل. در سال ۸۹ یکسال تمام، کار، تلاش و زندگی این پیرمرد دوست داشتنی را ثبت و ضبط کردم. بهار سال ۹۰ هم تدوین و صداگذاری انجام شد و کار به اتمام رسید.
زمانپور توضیح داد: سپس فیلم به جشنوارههای مختلف داخلی و خارجی ارسال شد که خوشبختانه در بیش از ٥٠ جشنواره فیلم انتخاب شد در بیش از ٣٠ جشنواره مهم دنیا جایزه گرفت؛ و جالب است بدانید تا کنون نزدیک به ٤٠٠ بار از تلویزیون (در شبکههای مختلف) پخش شد.
این کارگردان درباره معنویت مشتی اسماعیل توضیح داد: مشتی اسماعیل سراسر معنویت بود. وی حداقل ۶ ماه در سال را روزه میگرفت. وی مداح اهل بیت بود و عاشق امام حسین (ع). مشتی اسماعیل سراسر زندگیش امید بود. حال درونش خوب بود. من هم تلاش کردم این حال خوب را در فیلم جاری کنم و به همه دنیا نشان دهم؛ و البته همه معنویاتش را هم بصورت غیر مستقیم بیان کردم.
وی افزود: رفتن مشتی اسماعیل داغی در دل من گذاشت چرا که ما هر هفته با هم در طی این ١٤ سال در تماس بودیم و همیشه جویای حال هم بودیم. برنامه ریزی کرده بودم که در هفته اول خرداد او را به سفر کربلا ببرم؛ چون مش اسماعیل عاشق کربلا و اباعبدالله بود. البته ما قبلا با هم کربلا رفته بودیم، اما دوست داشتم امسال هم این سفر را تجربه کنم که سعادت نصیب من نشد و این حسرت بر دل من باقی ماند. مشتی اسماعیل خیلی خوش صحبت بود و همچنین طناز با هم خیلی شوخی میکردیم.
زمانپور خاطرنشان کرد: این اواخر دائم میگفت «دیگر یواش یواش باید از این دنیا بروم» من به او میگفتم که سوال کردم گفتند مشتی اسماعیل تا ٩٦ سال زنده میماند؛ مشتی هم با خنده میگفت؛ البته بی نفس؛ و آخرین بار هم که یک هفته قبل از فوتش زنگ زد، گفت که دیگر باید بروم و رفت. مشتی اسماعیل رفت، اما معنویت و امیدش همچنان زنده است و تا سالهای سال مردم دنیا از آن بهرهمند خواهند شد.
باشگاه خبرنگاران جوان فرهنگی هنری رادیو تلویزیون